وصیت نامه : طوبی 10 ساله
خدا روزی ما را میرساند خواهر شهیده طوبی یزدانخواه میگوید: طوبی دختر بخشندهای بود. حتی گاهی اوقات صبحانه فردای خود را به میبخشید و میگفت «خدا روزی ما را میرساند». «شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» میگوید: چند ماهی به عید نوروز مانده بود که پدر طوبی برایش کفشهای قرمز رنگی خرید. وی ادامه میدهد: طوبی برای چند روز آن کفشها را در مدرسه به پا کرد اما یک روز دیدم وقتی از مدرسه برگشت با یک دستمال کفشهای نو خود را تمیز کرد و در جعبه گذاشت. مادر «شهیده طوبی یزدانخواه» میافزاید: از طوبی پرسیدم «چرا این کار را کردی؟» طوبی گفت «بابا پول زیادی ندارد، من این کفشها را نگه میدارم تا عید آنها را به پا کنم». «کبری یزدانخواه»، خواهر شهیده طوبی یزدانخواه اظهار میدارد: آن زمان درآمد خانواده ما کم بود. هنگام شب مادرم به هر کدام از بچهها 2 تا گردو و به اندازه یک کف دست نان می داد تا بخوریم. وی میافزاید: طوبی یکی از آن گردوها را با کمی نان میخورد و بقیه را لای یک روزنامه میپیچید و داخل کیفش میگذاشت و میگفت «شاید فردا برای صبحانه نان نداشته باشیم. آن وقت این صبحانه من میشود». وی میافزاید: گاهی اوقات برادرانم موقع شام منزل نبودند و وقتی میآمدند غذا به آنها نمیرسید. طوبی همیشه غذای صبحش را به برادرانمان میداد و وقتی میپرسیدیم «پس خودت فردا چه میخوری؟» میگفت«خدا روزی ما را میرساند».