شهیده طـــوبی یــزدانــخواه کناری

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهیده طـــوبی یــزدانــخواه کناری

جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران

شهیده طـــوبی یــزدانــخواه کناری

آنچه ملاحضه می فرمائید در مورد شهیده والا مقام خانم طوبی یزدان خواه کناری از شهدای دانش آموز شهرستان فریدونکنار می باشد که به همت اعضای جنبــش دانـــش آمـــوزی استان مازندران پژوهش و ارائه شده است . انشاءالله مورد قبول قرار گیرد.
نام پدر : نوروز علی
تاریخ تولد : 1347/06/23
تاریخ شهادت : 1357/09/09
محل تولد : فریدونکنار
گلزار شهدای فریدونکنار
نحوه شهادت :اصابت ترکش گلوله
محل شهادت : فریدونکنار - انقلاب
منتظر نظرات و پیشنهادات و اطلاعات شما هستیم.

طرح لایه باز فتوشاپ وصیت نامه و زندگی نامه شهیده طوبی یزدان خواه

شهیده طوبی یزدان خواه کناریشهیده طوبی یزدان خواه

شهیده طوبی یزدان خواه

 

میثم میثم
۳۰ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۱۳ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۵۷ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۵۱ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
میثم میثم
۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۳۶ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

جهت دریافت و مشاهده صفحات روی آن ها کلیک نمائید ....

لینک سایت جنگ و درنگ 

شهید طوبی یزدان خواه کناری


شهیده طوبی یزدان خواه کناری

شهیده طوبی یزدان خواه کناری

شهیده طوبی یزدان خواه کناری

میثم میثم
۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۳۴ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر
یک تیر دو پرواز، روایتی از شهادت دخترکان معصوم

جنگ و گنج : طوبی را از قبر بیرون آوردند، دیدند که تیر خورده است ولی تیر در بدنش نبود. در همان لحظه پدرش وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را از هم از قبر بیرون آورند که دیدند تیر در قلب خدیجه است.

به نقل از شبکه اطلاع رسانی زنان مازندران "حورا"، طوبای 10 ساله به سوی خانه ای دوید که در آن باز شده بود تا به راهپیمایان پناه دهد.

ساعاتی قبل طوبا به همراه خواهر 3 ساله اش خدیجه در سیل راهپیمایانی قرار گرفت که برای تحقق اسلام شعار می دادند.

شعار الله اکبر صفای قلبش را زیاد کرده بود. با اینکه خدیجه را با چادر به کمرش بسته بود، احساس سبک بالی می کرد. اندک اندک جمع مشتاقان گرد آمدند و سیلی به پا شد.

 ■

* بر شانه های خون شهید

مأموران و سربازان برای پراکنده ساختن مردم آمدند و فرمانده پاسگاه فریدونکنار که از نوکران رژیم منحوس پهلوی بود فرمان شلیک داد.

طوبی پشت در ایستاده بود و نفس نفس می زد. شوق پرواز بود یا طی مسافت؟! خودش هم نمی دانست. ناگهان چیزی در سینه اش شکافت و شوق رسیدن را در او متجلی کرد. طوبا و خدیجه سبک شدند و به وجه الله نظر می افکندند.

مردمی که در خانه جمع شدند، فقط صدای رگبار را شنیدند و قبل از آنکه متوجه چیزی شوند دخترک معصومی را دیدند که به همراه خواهرش غرق خون شد.

تیر از در عبور کرد، و به قلب طوبی اصابت کرد. تیر اما آرام نشد. از قلب طوبا عبور کرد و به قلب خدیجه رسید.

خدیجه ی سه ساله دیگر نفس نمی کشید. طوبا دچار خونریزی شدید در ناحیه سینه شد. خدیجه تاب جدایی از طوبا را نداشت. اینبار هر دو بر شانه های خونِ شهید، تا خدا دویدند.

 ■

* شهادت طوبی به روایت مادرش

دلش در شور و حال آن سال ها هنوز که هنوز است، می تپد. چهار جگرگوشه و همسرش به شهادت رسیده اند، او عزیزترین کسانش را در سال های انقلاب و جنگ از دست داده است، با این حال که در قلبش پنج لاله جوانه زده است و در سینه اش یاد آنان و خاطراتشان فراموش نشده است، با وجود تمام خستگی ها و تنهایی ها وقتی نگاهش می کنی احساس می کنی این زن دریایی است پر از امواج صبر و شکیبایی.

 ■

«شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدانخواه»  نقل می کند: در خانه بودم. آن روز پسرم قربانعلی و دخترم کبری برای راهپیمایی از خانه بیرون رفته بودند و طوبی نیز پس از همراه کردن خدیجه با خودش از خانه بیرون رفته بود.

با صدای زنگ در به سوی حیاط رفتم. صدای شلیک گلوله چند دقیقه قبل از آن مرا نگران کرده بود، چند نفر از هم محله ای ها را دیدم که جلوی در ایستاده بودند.

 در آن زمان برای تشییع جنازه عمومی اجازه‌ای نبود. به همین دلیل بدون مراسم، طوبی و خدیجه را تشییع کردیم و با مشکلات فراوان آن‌ها را در حیاط مسجد امام سجاد (ع) به خاک سپردیم.

از سویی سربازی که طوبی و خدیجه را به شهادت رسانده بود، قصد فرار داشت که مردم جلوی او را گرفتند. او در اعترافات خود ادعا می‌کرد طوبی و خدیجه را نکشته است و بچه‌ها از ترس سکته کردند.

بعد از حرف‌های این سرباز، در روز سوم شهادت بچه‌ها، پزشکی آمد تا بعد از نبش قبر مشخص کند که آن‌ها بر اثر اصابت تیر به شهادت رسیده‌اند یا سکته‌ کرده‌اند.

 طوبی را از قبر بیرون آوردند، دیدند که تیر خورده است ولی تیر در بدنش نبود. در همان لحظه پدرش وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را از هم از قبر بیرون آورند که دیدند تیر در قلب خدیجه است.

چند ماه بعد، برخی آشنایان از پدرشان پرسیدند که چرا آن زمان نماز شکر خواندید و او پاسخ داد:زیرا بچه‌هایم نزدیکم هستند و جنازه آن‌ها را به جای دیگری نبردند و به خاطر این‌که ادعای آن‌ سرباز راجع به ترسیدن بچه‌ها غلط از آب درآمد پس باید خدا را شکر می‌کردم.

 ■

طوبی یزدان خواه کناری 23 شهریور 1347 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. وی تحصیلاتش را تا پایه سوم ابتدایی در دبستان بهشت گذراند و پایه چهارم ابتدایی به دبستان ناموس شهر فریدونکار رفت که با شهادتش، تحصیل در پایه چهارم ابتدایی ناتمام ماند.

طوبی فرزند پنجم خانواده بود و خواهری کوچک‌تر به نام خدیجه داشت که همیشه او را بر دوش می‌گرفت و درس می‌خواند. طوبی در نهم آذر 57 در یک تظاهرات مورد اصابت گلوله سربازان رژیم شاهنشاهی از پشت قرار گرفت و با خدیجه 3 ساله که به پشتش بسته بود، به مقام رفیع شهادت نائل شد.

 ■

* دخترک 10 ساله فریدونکناری از روزی رسان می گوید

خواهر شهیده طوبی یزدان خواه می‌گوید: طوبی دختر بخشنده‌ای بود. حتی گاهی اوقات صبحانه فردای خود را به می‌بخشید و می‌گفت «خدا روزی ما را می‌رساند.»

 ■

«شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدان خواه» می‌گوید: چند ماهی به عید نوروز مانده بود که پدر طوبی برایش کفش‌های قرمز رنگی خرید.

وی ادامه می‌دهد: طوبی برای چند روز آن کفش‌ها را در مدرسه به پا کرد اما یک روز دیدم وقتی از مدرسه برگشت با یک دستمال کفش‌های نو خود را تمیز کرد و در جعبه گذاشت. از طوبی پرسیدم »چرا این کار را کردی؟»

طوبی گفت: «بابا پول زیادی ندارد، من این کفش‌ها را نگه می‌دارم تا عید آن‌ها را به پا کنم.»

 ■

«کبری یزدان خواه»، خواهر شهیده طوبی یزدانخواه گفت: آن زمان درآمد خانواده ما کم بود. هنگام شب مادرم به هر کدام از بچه‌ها 2 تا گردو و به اندازه یک کف دست نان می داد تا بخوریم. طوبی یکی از آن گردوها را با کمی نان می‌خورد و بقیه را لای یک روزنامه می‌پیچید و داخل کیفش می‌گذاشت و می‌گفت «شاید فردا برای صبحانه نان نداشته باشیم. آن وقت این صبحانه من می‌شود.»

گاهی اوقات برادرانم موقع شام منزل نبودند و وقتی می‌آمدند غذا به آن‌ها نمی‌رسید. طوبی همیشه غذای صبحش را به برادرانمان می‌داد و وقتی می‌پرسیدیم: «پس خودت فردا چه می‌خوری؟» می‌گفت: «خدا روزی ما را می‌رساند.»

میثم میثم
۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۱ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

خدا روزی ما را می‌رساند خواهر شهیده طوبی یزدانخواه می‌گوید: طوبی دختر بخشنده‌ای بود. حتی گاهی اوقات صبحانه فردای خود را به می‌بخشید و می‌گفت «خدا روزی ما را می‌رساند». «شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» می‌گوید: چند ماهی به عید نوروز مانده بود که پدر طوبی برایش کفش‌های قرمز رنگی خرید. وی ادامه می‌دهد: طوبی برای چند روز آن کفش‌ها را در مدرسه به پا کرد اما یک روز دیدم وقتی از مدرسه برگشت با یک دستمال کفش‌های نو خود را تمیز کرد و در جعبه گذاشت. مادر «شهیده طوبی یزدانخواه» می‌‌افزاید: از طوبی پرسیدم «چرا این کار را کردی؟» طوبی گفت «بابا پول زیادی ندارد، من این کفش‌ها را نگه می‌دارم تا عید آن‌ها را به پا کنم». «کبری یزدانخواه»، خواهر شهیده طوبی یزدانخواه اظهار می‌‌دارد: آن زمان درآمد خانواده ما کم بود. هنگام شب مادرم به هر کدام از بچه‌ها 2 تا گردو و به اندازه یک کف دست نان می داد تا بخوریم. وی می‌افزاید: طوبی یکی از آن گردوها را با کمی نان می‌خورد و بقیه را لای یک روزنامه می‌پیچید و داخل کیفش می‌گذاشت و می‌گفت «شاید فردا برای صبحانه نان نداشته باشیم. آن وقت این صبحانه من می‌شود». وی می‌افزاید: گاهی اوقات برادرانم موقع شام منزل نبودند و وقتی می‌آمدند غذا به آن‌ها نمی‌رسید. طوبی همیشه غذای صبحش را به برادرانمان می‌داد و وقتی می‌پرسیدیم «پس خودت فردا چه می‌خوری؟» می‌گفت«خدا روزی ما را می‌رساند».

میثم میثم
۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۹ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر

طوبی که تنها 10 سال داشت در تظاهراتی در نهم آذر 57 در حالی که خواهر 3 ساله‌اش را به پشتش بسته بود با گلوله سربازان رژیم شاهنشاهی هر دو به شهادت رسیدند. طوبی یزدانخواه کناری 23 شهریور 1347 در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. وی تحصیلاتش را تا پایه سوم ابتدایی در دبستان بهشت گذراند و پایه چهارم ابتدایی به دبستان ناموس شهر فریدونکار رفت که با شهادتش، تحصیل در پایه چهارم ابتدایی ناتمام ماند. طوبی فرزند پنجم خانواده بود و خواهری کوچک‌تر به نام خدیجه داشت که همیشه او را بر دوشش می‌گرفت و درس می‌خواند. طوبی در نهم آذر 57 در یک تظاهرات مورد اصابت گلوله سربازان رژیم شاهنشاهی از پشت قرار گرفت و با خدیجه 3 ساله که به پشتش بسته بود، به مقام رفیع شهادت نائل شد. آن تیر در قلب خدیجه بود مادر شهیده طوبی یزدانخواه می‌گوید: طوبی را که از قبر بیرون آوردند، مشخص بود تیر خورده ولی در بدنش نبود. در همان لحظه پدرشان وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را از هم از قبر بیرون آورند که دیدند آن تیر در قلب خدیجه است. «شهربانو ثمنی» مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» می‌گوید: در آن زمان برای تشییع جنازه عمومی اجازه‌ای نبود. به همین دلیل بدون مراسم، طوبی و خدیجه را تشییع کردیم و با مشکلات فراوان آن‌ها را در حیاط مسجد امام سجاد (ع) به خاک سپردیم. وی ادامه می‌دهد: از سویی سربازی که طوبی و خدیجه را به شهادت رسانده بود، قصد فرار داشت که مردم جلوی او را گرفتند. او در اعترافات خود ادعا می‌کرد طوبی و خدیجه را نکشته است و بچه‌ها از ترس سکته کردند. شهربانو ثمنی می‌افزاید: بعد از حرف‌های این سرباز، در روز سوم شهادت بچه‌ها، پزشکی آمد تا بعد از نبش قبر مشخص کند که آن‌ها بر اثر اصابت تیر به شهادت رسیده‌اند یا سکته‌ کرده‌اند. وی اضافه می‌کند: طوبی را که از قبر بیرون آوردند، دیدند که تیر خورده است ولی تیر در بدنش نبود در همان لحظه پدرش وضو گرفت تا نماز شکر بخواند. خدیجه را از هم از قبر بیرون آورند که دیدند تیر در قلب خدیجه است. مادر شهیده «طوبی یزدانخواه» اظهار می‌دارد: چند ماه بعد، برخی آشنایان از پدرشان پرسیدند که چرا آن زمان نماز شکر خواند و او پاسخ داد «زیرا بچه‌هایم نزدیکم هستند و جنازه آن‌ها را به جای دیگری نبردند و به خاطر این‌که ادعای آن‌ سرباز راجع به ترسیدن بچه‌ها غلط از آب درآمد پس باید خدا را شکر می‌کردم».

میثم میثم
۲۲ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۹ موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰ نظر